چسپیدهلغتنامه دهخداچسپیده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) متصل شده و سریشمی شده . (ناظم الاطباء). دوسیده . ملتصق . || پیوسته شده و ملحق گشته . (ناظم الاطباء). || مایل و راغب شده . || مشغول شده . (ناظم الاطباء). رجوع به چسپیدن شو
سایهپسندshade tolerant, shade demandingواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گیاهی که قادر به رقابت زیستی در سایه است
سایه 2shade 1واژههای مصوب فرهنگستان1. رنگ حاصل از اختلاط یک رنگدانه یا رَزانۀ سیاه یا هر فام تیره با رنگدانه یا رَزانۀ دیگر 2. عمق رنگ 3. یک فام مشخص یا گونهای که تفاوتی اندک با آن دارد متـ . فامسایه
صده در صدهلغتنامه دهخداصده در صده . [ ص َ دَ / دِ دَص َ دَ / دِ ] (ق مرکب ) صدتاصدتا. صدصد : همه فیلسوفان صده در صده بپائینگه (؟) تخت او صف زده . نظامی .و این لغت در این
وَرْهَمَّلیْدَگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی به هم چسپیده ، فشار دادن ، سکس و هم آغوشی ، لخت کردن دست ها یا پاها بدون درآوردن لباس با عقب کشیدن لباس
چسپیدنیلغتنامه دهخداچسپیدنی . [ چ َ دَ ] (ص لیاقت ) قابل چسپیدن . درخور چسپیدن .متصل شدنی . چسپ شدنی . رجوع به چسپیدن و چسپیده شود.