سماطینلغتنامه دهخداسماطین . [ س َ ] (اِ) قالی وپلاس . || پارچه ٔ خشن . || اطاقی که در اطرافش آینه نصب کرده باشند. (ناظم الاطباء).
سماطینلغتنامه دهخداسماطین . [ س ِ طَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ سماط، دورویه . دو رسته از درختان و مردم . (از غیاث ) (آنندراج ) : دورویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته . نظامی .رجوع به سماط و سماطان شود.
سیمتنلغتنامه دهخداسیمتن . [ ت َ ] (ص مرکب ) مرادف سیمبر است . (آنندراج ). کسی که بدن او مانند نقره سفید بود. (ناظم الاطباء) : سبک سیمتن پیش مادر بگفت از آن سیب و آن کرمک اندر نهفت . فردوسی .نگار من آن لعبت سیمتن مه خلخ و آفتاب خ
صمتینلغتنامه دهخداصمتین . [ ص ِم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) صمتان است در حالت نصبی و جری . رجوع به صِمَّتان شود.