چشمگربهایcat's eyeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی علامت افقی برجسته با قابلیت بازتاب نور که همراه با خطکشی یا بهجای آن به کار میرود
سحابی چشمگربهایCat's Eye Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانسحابی سیارهنمایی از قدر 9 در صورت فلکی تِنّین در فاصلۀ 3000 سال نوری
پیکوری چشمگربهایcat's eye amaurosisواژههای مصوب فرهنگستانکوری در یک چشم که همراه است با انعکاسی درخشان در مردمک آن چشم، همانند چشم گربه
گربه چشملغتنامه دهخداگربه چشم . [ گ ُ ب َ / ب ِ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کسی که مردمک عمودی دارد. کاس . ازرق . زرقاء. زاغ چشم . کبودچشم : صالح گفت : چه خواهید؟ گفتند: آن خواهیم که از این کوه سنگ خارا شتری بیر
پیکوری چشمگربهایcat's eye amaurosisواژههای مصوب فرهنگستانکوری در یک چشم که همراه است با انعکاسی درخشان در مردمک آن چشم، همانند چشم گربه
چشمببریtiger's eyeواژههای مصوب فرهنگستانعلامتی شیشهای که معمولاً برای مشخص کردن محدودههای خاص بر سطح جاده نصب میشود و در مقایسه با چشمگربهای بازتاب نور بیشتری دارد
پیکوری چشمگربهایcat's eye amaurosisواژههای مصوب فرهنگستانکوری در یک چشم که همراه است با انعکاسی درخشان در مردمک آن چشم، همانند چشم گربه
سحابی چشمگربهایCat's Eye Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانسحابی سیارهنمایی از قدر 9 در صورت فلکی تِنّین در فاصلۀ 3000 سال نوری