چلانیلغتنامه دهخداچلانی . [ چ َ ] (اِخ )دهی از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که در 20 هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 4 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه واقع است . کوهستانی و سردسیر است و <span class="hl" dir=
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
چیلانیلغتنامه دهخداچیلانی . (ص نسبی ) منسوب به چیلان . منسوب است به چیلان که چوب سفتی است از درخت عناب که اشتغال به پیشه ٔ مربوط به این چوب را افاده میکند. (الانساب سمعانی ). رجوع به چیلان شود. || چیلانگر. رجوع به چیلانگر شود.
گیلانیلغتنامه دهخداگیلانی . (اِخ ) اسماعیل بن محمدسعید القادری بغدادی در قرن سیزده هجری می زیسته است و او راست : کتاب الفیوضات الربانیة فی المآثر القادریة. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1581).
چلانیدنلغتنامه دهخداچلانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) فشار دادن و منضغط کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به چلاندن شود.
چلانیدنلغتنامه دهخداچلانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) فشار دادن و منضغط کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به چلاندن شود.