خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چمنناز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چمنناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: čaman nāz) (به مجاز) زیبارویی که دارای ناز و عشوه و کرشمه است .
-
واژههای مشابه
-
چمن
لغتنامه دهخدا
چمن . [ چ َ م َ ] (اِ) راه باشد میان بوستان و باغ . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 361). راه راست بود ساخته در میان درختان . راه ساخته بود در میان صف درختان . راهی باشد در باغ میان درختان و از هر دو پهلوی راه درخت نشانده و آن جای نشستنگاه بگذاشته و از ریاحین ...
-
چمن
لغتنامه دهخدا
چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز که در 14 هزارگزی شمال ایزه ، کنار راه مالرو واقع است . جلگه و گرمسیر است و 106 تن سکنه دارد. آبش از قنات و آب چاه . محصولش غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش م...
-
چمن
لغتنامه دهخدا
چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ترکور بخش سلوانای شهرستان ارومیه که در ده هزاروپانصدگزی شمال باختری سلوانا و 7 هزارگزی شمال راه ارابه رو جرمی دانه به باطلاق واقع است . هوایش معتدل است و 80 تن سکنه دارد. آبش از دره ٔ دربند. محصولش غلات و توتون ...
-
چمن
لغتنامه دهخدا
چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران بخش مرکزی جیرفت که در 6 هزارگزی جنوب خاوری سبزواران ، بر لب رودخانه ٔ هلیل واقع است . جلگه و گرمسیر است و 229 تن سکنه دارد. آبش از قنات و رودخانه ٔ هلیل . محصولش غلات و برنج . شغل اهالی زراعت وراهش مالر...
-
چمن
لغتنامه دهخدا
چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن که در 9 هزارگزی شمال باختری صومعه سرا و 5 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ صومعه سرا به طاهرگوراب واقع است . جلگه و مرطوب است و 281 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ ماسال . محصولش برنج ،...
-
چمن
فرهنگ نامها
(تلفظ: čaman) (در قدیم) زمین سبز و خرم ، باغ و بوستان مرغزار ؛ (در گیاهی) نام گیاهی از تیرهی غلات .
-
چمن
واژگان مترادف و متضاد
جوله، سبزه، سبزهزار، فریز، قلیب، مرغزار
-
چمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چمان› čaman ۱. (زیستشناسی) گیاهی علفی و کوتاه که برای تزیین و یا به عنوان خوراک حیوانات به کار میرود.۲. [قدیمی] سبزهزار؛ مرغزار؛ زمین سبز و خرم.
-
چمن
فرهنگ فارسی معین
(چَ مَ) (اِ.) زمین سبز و خرم ، مرغزار.
-
چمن
لهجه و گویش تهرانی
مخفف چاکر، مخلص و نو کر:چمنتیم!
-
چمن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
grass, lawn, pasture
-
چمن
دیکشنری فارسی به عربی
اخضر , عشب , مرج
-
چمن چمن
لهجه و گویش مازنی
cheman cheman از انواع بازی های بومی استتعداد بازیکنان سه تا ده نفر و روش ...