چنارراه دارلغتنامه دهخداچنارراه دار. [ چ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 8 هزارگزی باختر شیراز، کنار راه شوسه ٔ شیراز به کازرون واقع است . و 53 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class
چنارروئیهلغتنامه دهخداچنارروئیه . [ چ ِ ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرجهان بخش بوانات و سرجهان شهرستان آباده که در 83 هزارگزی جنوب خاوری سوریان واقع است . کوهستانی و هوایش سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات . محصولش غلات ،
نورگرالغتنامه دهخدانورگرا. [ گ َ / گ ِ ] (نف مرکب ) که به طرف نور گراید. که رو به منبع نور و روشنائی کند. || (اصطلاح گیاه شناسی ) گیاهی که به طرف نور گراید. رجوع به نورگرایی شود.
نورگراییلغتنامه دهخدانورگرایی . [ گ َ / گ ِ ] (حامص مرکب ) عمل نورگرا. || (اصطلاح گیاه شناسی ) ، رشد و تمایل اعضای هوائی گیاهان به طرف نور و عدم تمایل ریشه ٔ گیاهان نسبت به نور، درصورت اول نورگرایی مثبت و در صورت اخیر منفی است .