خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارپایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهارپایه
/ča(ā)hārpāye/
معنی
وسیلۀ چوبی یا فلزی با چهار پایه برای نشستن یا گذاشتن چیزی بر روی آن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
stool
-
جستوجوی دقیق
-
چهارپایه
لغتنامه دهخدا
چهارپایه . [ چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که دارای چهار پایه باشد. هر چیز که قوائم چهارگانه دارد. چون تخت یا میز و جز آن : این ز نصرت زده سه پایه ٔ بخت فلک آن را چهارپایه ٔ تخت . نظامی . || نوعی وسیله برای نشستن و آن معمولاً سطحی است از ...
-
چهارپایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چارپایه› ča(ā)hārpāye وسیلۀ چوبی یا فلزی با چهار پایه برای نشستن یا گذاشتن چیزی بر روی آن.
-
چهارپایه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
stool
-
واژههای مشابه
-
چهارپایه بستن
لغتنامه دهخدا
چهارپایه بستن . [ چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نصب کردن ارکان و قوائم چهارگانه ٔ هرچیزی . || آماده کردن تخت خواب . تخت خواب بستن .
-
چهارپایه تخت
دیکشنری فارسی به عربی
مشبک
-
واژههای همآوا
-
چهار پایه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
four-footed, ottoman
-
جستوجو در متن
-
tetrapod
مهندسی عمران
چهارپایه
-
تلاری
لهجه و گویش مازنی
telaari ۱آلونکی که بر روی چهارپایه استوار است و در مزارع برای دیده ...
-
تیم کتل
لهجه و گویش مازنی
tim katel نوعی چهارپایه برای در آوردن نشا از خزانه
-
lowboy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
lowboy، میز چهارپایه کشودار
-
cutty stool
روانشناسی
چهارپایه کوتاه وکوچک
-
milk stool
دامپزشکی
چهارپایه یا صندلی مخصوص شیردوشی