خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهاریک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چهاریک
/ča(ā)hāryek/
معنی
یک بخش از چهار بخش چیزی؛ یک چهارم چیزی؛ یک چهارم؛ ربع.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهاریک
لغتنامه دهخدا
چهاریک . [ چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) ربع. یک چهارم . یک قسمت از چهار قسمت چیزی . رُبُع. رَبیع. (منتهی الارب ): هزیع؛ مقدار یک چهاریک از شب . رجوع به چاریک و ربع و مُحَلّه شود.- چهاریک دانگ ؛ دو حبه . یک طسوج . (منتهی الارب ).
-
چهاریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چاریک› ča(ā)hāryek یک بخش از چهار بخش چیزی؛ یک چهارم چیزی؛ یک چهارم؛ ربع.
-
quarter 3
چهاریک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] هریک از چهار بخش مسابقه که همگی ازلحاظ زمانی با هم برابر باشند
-
چهاریک
دیکشنری فارسی به عربی
ربع
-
واژههای مشابه
-
چهاریک کردن
لغتنامه دهخدا
چهاریک کردن . [ چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به چهار قسمت تقسیم کردن . تربیع. به چهار حصه بخش کردن .
-
جستوجو در متن
-
چاریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čāryek = چهاریک
-
ارباعاً
لغتنامه دهخدا
ارباعاً. [ اَ عَن ْ ] (ع ق ) چهاریک چهاریک .
-
one-fourth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک چهارم، چهاریک
-
ربع
دیکشنری عربی به فارسی
چهارمين , چهارم , چهاريک , ربع
-
fourth
روانشناسی
چهارمین ، چهارم ، چهاریک ، ربع
-
quartile
ریاضی و آمار
چارک ، چهاریک ، ربع
-
زام
لغتنامه دهخدا
زام . (ع اِ) چهاریک از هر چیز: زام من النهار؛ چهاریک از روز. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
چاریک کار
لغتنامه دهخدا
چاریک کار. [ چارْ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) چاریک کارنده . چهاریک کار. زارع که از حاصل چهاریک برمیدارد. دهقانی که طبق معمول بعضی از مناطق کشاورزی ایران از بذری که میکارد چهاریک سهم برمیدارد.