چوبدار، چوبدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. گلهدار، گوسفنددار، گوسفندفروش ۲. قپاندار ۳. حارس، محافظ ۴. چماقدار
چوبدارلغتنامه دهخداچوبدار. (نف مرکب ) چوب دارنده . دارنده ٔ چوب . (از فرهنگ فارسی معین ). || خادمان سلاطین و وزرا که چوبهای سیمین و زرین در دست دارند. بفارسی آن را چوبکی هم گویند. و بترکی تونقطار بضم تای فوقانی و فتح قاف و طای مهمله به الف و رای مهمله در آخر گویند. (آنندراج ). نوکرهای مخصوص سلا
چوبدارفرهنگ فارسی معین(ص فا.) 1 - کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است ؛ گله دار. 2 - اصطلاحاً قپاندار.