لغتنامه دهخدا
کری . [ ک َ رَن ْ ] (ع اِ) خواب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آغاز خواب . (غیاث اللغات ). چکرنه . (دهار). || چوبینک نر و کبک سرخ پای . (ناظم الاطباء). مرغ حباری که نر باشد. (غیاث اللغات ). و گفته اند هنگام شکار چوبینک این عبارت را چون گویند: «اطرق کری ان النعام فی القری