گورابهلغتنامه دهخداگورابه . [ ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است که دخمه ٔ پدران رستم در آنجاست . (برهان ) (از رشیدی ) : زبهر پدر زال با سوگ و دردبه گورابه اندر همی دخمه کرد. فردوسی (از رشیدی و جهانگیری ).به گورابه آنگه نهادند روی همه را
گورابهلغتنامه دهخداگورابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) گنبدی را گویندکه بر سر قبرها سازند. (برهان ). گوراب : فریبت کمتر از جور و ستم نیست که چاه گور از گورابه کم نیست .امیرخسرو (از رشیدی و جهانگیری ).رجوع به
گورابهcryptواژههای مصوب فرهنگستانسردابهای که معمولاً در زیر معابد یا بناهای مذهبی قرار دارد و گاهی مردگان را در آن پنهان میکردند و در آن مراسم دعا بر پا میشد
عروباءلغتنامه دهخداعروباء. [ ع َ ] (ع اِ) آسمان هفتم . (منتهی الارب ). نام آسمان هفتم است . (از اقرب الموارد).