چکاوکلغتنامه دهخداچکاوک . [ چ َ وَ ] (اِ) همان چکوک است و آن مرغکی است چون گنجشک که به تازی قبره گویند.(از فرهنگ اسدی چ اقبال حاشیه ٔ ص 258). مرغکی باشد که آواز لطیف کند و گروهی چکاو و چکوک گویندش و به تازی قنبره باشد. (از فرهنگ اسدی حاشیه ٔ ص <span class="hl"
کاپوکلغتنامه دهخداکاپوک . (اِ) کابوک . جای مرغ خانگی و کبوتر بود : چون بچه ٔ کبوتر منقار سخت کردهموار کرد موی و شدش مویگان زرد کاپوک را نشاید و شاخ آرزو کندوز شاخ سوی بام شود بازگرد گرد. ابوشکور (از لغت فرس اسدی نسخه ٔ نخجوانی ).</p
قاوقلغتنامه دهخداقاوق . [ وُ ] (ترکی ، اِ) کلاه بی لبه . کلاه زنانه ٔ بدون پرز و کرک استوانه ای شکل که در پائین آن قطعه ای ململ یا پارچه ٔ آغابانو پیچیده باشند. کلاه بی پرز آکنده از پنبه . ج ، قواویق . (دزی ج 2 ص 296).
قبرةدیکشنری عربی به فارسیخوشي , شوخي , روش زندگي , چکاوک وگونه هاي مشابه ان , قزلا خ , چکاوک شکار کردن , شوخي کردن , از روي مانع باپرش اسب جهيدن , دست انداختن , چکاوک , غزلا غ , تفريح وجست وخيز کردن
چکاوکلغتنامه دهخداچکاوک . [ چ َ وَ ] (اِ) همان چکوک است و آن مرغکی است چون گنجشک که به تازی قبره گویند.(از فرهنگ اسدی چ اقبال حاشیه ٔ ص 258). مرغکی باشد که آواز لطیف کند و گروهی چکاو و چکوک گویندش و به تازی قنبره باشد. (از فرهنگ اسدی حاشیه ٔ ص <span class="hl"
چکاوکفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر؛ چرز؛ مانوک؛ مانورک؛ جل؛ جلک؛ ژوله؛ هوژه؛ خجو؛ خاکخسپه: ◻︎ هر چکاوک را رسته ز بر سر کلهی / زاغ با راغ گرفته به یکی کنج پناه (منوچهری: ۱۸۹).۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه همایون: ◻︎ زده به بزم تو رامشگران به دولت تو / گه
چکاوکفرهنگ فارسی معین(چَ وَ) (اِ.) پرنده ای است خوش آواز، کمی بزرگتر از گنجشک که بالای سرش تاج کوچکی از پر دارد.
چکاوکلغتنامه دهخداچکاوک . [ چ َ وَ ] (اِ) همان چکوک است و آن مرغکی است چون گنجشک که به تازی قبره گویند.(از فرهنگ اسدی چ اقبال حاشیه ٔ ص 258). مرغکی باشد که آواز لطیف کند و گروهی چکاو و چکوک گویندش و به تازی قنبره باشد. (از فرهنگ اسدی حاشیه ٔ ص <span class="hl"
نوای چکاوکلغتنامه دهخدانوای چکاوک . [ ن َی ِ چ َ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوائی است . (جهانگیری ) (رشیدی ). رجوع به چکاوک شود : نواگر نوای چکاوک بودچو دشمن زند تیر ناوک بود. نظامی .از نوای چکاوک اندر کوه کبک در رقص کردن آمد
چکاوکفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) پرندهای کوچک و خوشآواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر؛ چرز؛ مانوک؛ مانورک؛ جل؛ جلک؛ ژوله؛ هوژه؛ خجو؛ خاکخسپه: ◻︎ هر چکاوک را رسته ز بر سر کلهی / زاغ با راغ گرفته به یکی کنج پناه (منوچهری: ۱۸۹).۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه همایون: ◻︎ زده به بزم تو رامشگران به دولت تو / گه