خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انچوچک
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) دانۀ گلابی جنگلی که درشتتر از دانۀ امرود است و مغز آن خورده میشود.۲. (زیستشناسی) درخت این گیاه.۳. [مجاز، عامیانه] هر چیز خُرد و کوچک.۴. [عامیانه، مجاز] آدم قدکوتاه و ریزاندام.
-
پاچک
فرهنگ فارسی عمید
سرگین خشکشدۀ گاو؛ تاپال؛ تپاله؛ پاوچک؛ غوشا؛ غوشاک.
-
پاوچک
فرهنگ فارسی عمید
= پاچک
-
پیچ پیچک
فرهنگ فارسی عمید
در کُشتی، فنی از کُشتی که کشتیگیر حریف را به پشت میکشد و از روی شانه بر زمین میزند؛ لنگسرکش.
-
پیچک
فرهنگ فارسی عمید
۱. گیاهی صحرایی با برگهای کوچک دندانهدار و گلهایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید، یا سرخ کمرنگ. بیشتر در کشتزارها میروید و روی زمین میخزد یا به گیاههای مجاور خود میپیچد و بالا میرود و به هر گیاهی که بپیچد آن را پژمرده و خشک میکند.۲. هرچیز...
-
تراولرچک
فرهنگ فارسی عمید
چکی که بانک به مسافر میدهد و مسافر میتواند در هر کشور که بخواهد پول آن را از بانک بگیرد؛ چک مسافرتی.
-
ته چک
فرهنگ فارسی عمید
قسمتی از چک که نزد صادرکنندۀ چک باقی میماند و در آن معمولاً نام دریافتکننده، مَبلغ، تاریخ، و امثال آن نوشته میشود.
-
چچک
فرهنگ فارسی عمید
گل سرخ.
-
چک
فرهنگ فارسی عمید
۱. ضربه که با دست به گونۀ کسی زده شود؛ سیلی؛ تپانچه.۲. (کشاورزی) [قدیمی] وسیلهای که با آن خرمن کوفته را بر باد میدهند تا کاه از دانه جدا شود؛ هسک؛ افشون؛ چارشاخ.۳. [قدیمی] مشتۀ پنبهزنی.〈 چک زدن: (مصدر لازم) سیلی زدن.
-
چک چک
فرهنگ فارسی عمید
=چکاچاکچکچک۲. (قید) بهصورت قطرهقطره و پیدرپی: قطرات اشک چکچک از صورتش بر زمین میریخت.
-
چکاچک
فرهنگ فارسی عمید
= چکاچاک: ◻︎ ز بیم چکاچک که آمد ز تیر / کفن گشت در زیر جوشن حریر (نظامی۱۷: ۶۷۸).
-
چیچک
فرهنگ فارسی عمید
۱. خال.۲. آبله.۳. روی؛ رخساره.
-
خانم کوچک
فرهنگ فارسی عمید
دختری که هنوز به سن بلوغ نرسیده؛ خانمکوچولو.
-
داچک
فرهنگ فارسی عمید
گوشواره.
-
رچک
فرهنگ فارسی عمید
= آروغ: ◻︎ ببندد دهان خود از فرط بخل / که برناید از سینهٴ او رچک (طیان: شاعران بیدیوان: ۳۱۶).