حوضۀ ژرفدریاdeep-sea basinواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بستر عمیق اقیانوس که فاصلۀ بسیار با خشکی دارد و در زیر آن پوستۀ بازالتی قرار دارد متـ . حوضۀ ژرفاقیانوس deep-ocean basin
پنجۀ ژرفدریاdeep sea fan, fanواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای به شکل یک بادبزن بزرگ که از رسوبگذاری در ناحیۀ خیز قارهای به وجود آمده باشد متـ . پنجۀ زیردریا submarine fan
مغزۀ ژرفدریاییdeep sea coreواژههای مصوب فرهنگستانمغزهای از یافتههای اعماق اقیانوس که در بازسازی آبوهوای دورههای مختلف زمینشناسی به کار میرود
حوضۀ ژرفدریاdeep-sea basinواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بستر عمیق اقیانوس که فاصلۀ بسیار با خشکی دارد و در زیر آن پوستۀ بازالتی قرار دارد متـ . حوضۀ ژرفاقیانوس deep-ocean basin
پنجۀ ژرفدریاdeep sea fan, fanواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای به شکل یک بادبزن بزرگ که از رسوبگذاری در ناحیۀ خیز قارهای به وجود آمده باشد متـ . پنجۀ زیردریا submarine fan
مغزۀ ژرفدریاییdeep sea coreواژههای مصوب فرهنگستانمغزهای از یافتههای اعماق اقیانوس که در بازسازی آبوهوای دورههای مختلف زمینشناسی به کار میرود
ماهی ژرفازیdeep-sea fishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ماهی که در ژرفدریا زندگی میکند، اما برای تغذیه به تولیدات ناحیۀ پُرنور (photic zone) متکی است
برسایشلغتنامه دهخدابرسایش . [ ب َ ی ِ ] (اِمص ) فرسایش : ما مانده شدستیم و گشته سوده ناسوده ونامانده چرخ گردابرسایش ما را ز جنبش آمدای پور درین زیر ژرف دریا. ناصرخسرو.رجوع به سودن و سایش شود.
حوضۀ ژرفدریاdeep-sea basinواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بستر عمیق اقیانوس که فاصلۀ بسیار با خشکی دارد و در زیر آن پوستۀ بازالتی قرار دارد متـ . حوضۀ ژرفاقیانوس deep-ocean basin
پنجۀ ژرفدریاdeep sea fan, fanواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای به شکل یک بادبزن بزرگ که از رسوبگذاری در ناحیۀ خیز قارهای به وجود آمده باشد متـ . پنجۀ زیردریا submarine fan