ژول مهللغتنامه دهخداژول مهل . [ م ُ ] (اِخ ) نام خاورشناس فرانسوی مترجم شاهنامه ٔ فردوسی به زبان فرانسه و طابعآن از سال 1838 تا سال 1878 م . رجوع به موهل شود.
روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
ویل وئیللغتنامه دهخداویل وئیل . [ وَ لُن ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) مبالغه ٔ ویل است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ویل ویللغتنامه دهخداویل ویل . [ وَ لُن ْ وَ ی ِ ] (ع اِمرکب ) مبالغه است چون ویل وئیل و ویل وائل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ویل (صوت ، اِ) شود.
ژوللغتنامه دهخداژول . (اِخ ) جِیمز پرِسْکُت . نام فیزیک دان انگلیسی ، متولد در سالفرد (1818-1889 م .).
ژوللغتنامه دهخداژول . (ص ) پریشان و درهم . (جهانگیری ). پریشان و درهم و آن را ژولیده گویند و ژولیدن مصدر آن است . (آنندراج ). || (اِ) چین و شکنج و ناهمواری . (برهان ).
ژوللغتنامه دهخداژول . (فرانسوی ، اِ) واحد عمل الکتریکی است و آن عملی است که یک کولن با اختلاف سطح یک ولت انجام میدهد.
شش پژوللغتنامه دهخداشش پژول . [ ش َ / ش ِ پ َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) شش قاب . قماری که با شش تا قاب بازند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شش تا و شش قاب شود.
ژوللغتنامه دهخداژول . (اِخ ) جِیمز پرِسْکُت . نام فیزیک دان انگلیسی ، متولد در سالفرد (1818-1889 م .).
ژوللغتنامه دهخداژول . (ص ) پریشان و درهم . (جهانگیری ). پریشان و درهم و آن را ژولیده گویند و ژولیدن مصدر آن است . (آنندراج ). || (اِ) چین و شکنج و ناهمواری . (برهان ).
ژوللغتنامه دهخداژول . (فرانسوی ، اِ) واحد عمل الکتریکی است و آن عملی است که یک کولن با اختلاف سطح یک ولت انجام میدهد.
کارافژوللغتنامه دهخداکارافژول . [ اَ ] (نف مرکب ) پیشکار و گماشته و کارگزار. (ناظم الاطباء). به کار وادارکننده . و هین رجل یکون مع الاجیر فی العمل یحثه علیه . (تاج العروس ). رجوع به افژولیدن شود.