ژیگولغتنامه دهخداژیگو. (اِخ ) ژان . نام نقاش وقایع تاریخی و مصور فرانسوی . مولد بزانسون و وفات در پاریس (1806 - 1894 م .).
ژیگوفرهنگ فارسی معین(گُ) [ فر. ] (اِ.) خوراکی شامل گوشت بی استخوان (معمولاً) گوساله که با چاشنی و ادویه پخته می شوند.
اعتبار و درستیسنجیverification & validation, V&Vواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار
جزیرة راستگرد ورود و خروجright-in right-out islandواژههای مصوب فرهنگستانمحوطة مثلثیشکل برآمدهای که با مسدود کردن قسمتی از راه در انتهای مسیر ورودی به تقاطع، مانع انجام حرکات گردش به چپ و عبور مستقیم میشود
تماس و برخاستtouch-and-goواژههای مصوب فرهنگستانفرود تمرینی که در آن هواپیما اجازه دارد بهدفعات با باند تماس مختصر پیدا کند
ژیگولتلغتنامه دهخداژیگولت . [ گ ُ ل ِ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) تأنیث ژیگولو. زن ِ خودآراکه پیوسته در لهو و لعب و مجالس رقص وقت بگذراند.
ژیگولولغتنامه دهخداژیگولو. [ گ ُ ل ُ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) مرد خودآراکه پیوسته در لهو و لعب و مجالس رقص وقت بگذراند.
پیندلغتنامه دهخداپیند. (اِخ ) پیندوس . نام سلسله جبالی میان قسمت جنوبی آرناؤدستان و تسالیا از طرف شمال در نزدیکی کونیچه با سلسله ٔ گراموس متحد میشود و بوسیله ٔ کوه شار و جبال بوسنه و هرسک یکرشته ٔ ممتد تا سلسله ٔ آلپ تشکیل میدهد. همچنین در حدود یونانستان شعبه ای بسوی خلیج سلانیک منشعب میسازد
ماکارنیلغتنامه دهخداماکارنی . [ رُ ] ( فرانسوی یا ایتالیایی ، اِ) چیزی که از لعاب برنج کنند به شکل لوله هاو هم به شکلهای دیگر و از آن پخته ، طعام کنند و بیشتر غذای مردم ایتالیاست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رشته ٔ خمیر فرنگی خشک است که انواع مختلف درشت و باریک آن در بسته های مخصوص در بازار فر
ژیگولتلغتنامه دهخداژیگولت . [ گ ُ ل ِ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) تأنیث ژیگولو. زن ِ خودآراکه پیوسته در لهو و لعب و مجالس رقص وقت بگذراند.
ژیگولولغتنامه دهخداژیگولو. [ گ ُ ل ُ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) مرد خودآراکه پیوسته در لهو و لعب و مجالس رقص وقت بگذراند.