کاباللغتنامه دهخداکابال . (اِخ ) قباله . قبالا . قبله . در عبری بمعنی سنت و روایت . شرح و تفسیررمزی تورات در نزد یهودیان که از عهد آدم یا ابراهیم ببعد توسط گروهی از مطلعان جمع و تدوین شده است .
کابالرولغتنامه دهخداکابالرو. [ ل ِ ] (اِخ ) نام چهار تن از نجبای ایرانی در «سفرنامه ٔ ایران » نوشته ٔ دن خوان . (از تاریخ ادبیات ایران تألیف پروفسور براون ج 4 ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 3).
کابالیانلغتنامه دهخداکابالیان . (اِخ ) نام مردم یکی از ایالات ایران (به اعتبار تقسیم بندی مالی نه سیاسی ) در دوره ٔ هخامنشی به روایت هرودُت . (از ایران باستان ص 736، 1417، 1472).
کابالرولغتنامه دهخداکابالرو. [ ل ِ ] (اِخ ) نام چهار تن از نجبای ایرانی در «سفرنامه ٔ ایران » نوشته ٔ دن خوان . (از تاریخ ادبیات ایران تألیف پروفسور براون ج 4 ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 3).
کابالیانلغتنامه دهخداکابالیان . (اِخ ) نام مردم یکی از ایالات ایران (به اعتبار تقسیم بندی مالی نه سیاسی ) در دوره ٔ هخامنشی به روایت هرودُت . (از ایران باستان ص 736، 1417، 1472).