کابل درهلغتنامه دهخداکابل دره . [ ب ُ دَ رَ ] (اِخ )ناحیتی که امروزه در جغرافیا کابل دره نامیده میشود در قدیم عبارت بوده از نواحی رود کابل تا به رود سند، پیشاور پایتخت آن بوده است . این مملکت در کتیبه ٔ بیستون و نقش رستم در عهد هخامنشیان بفرس هخامنشی گندارا نامیده شده است . مشتبه نشود بمملکت قنده
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در <span class="hl" dir="l
گئوتملغتنامه دهخداگئوتم . [ گ َ ءُ ت ِ م َ ] (اِخ ) گئوتمه . گئوتم . اسم یکی از دیویسنان و از رقبای زرتشت است ، جز در فقره ٔ 16 از فروردین یشت دگر در هیچ جای اوستا نه در هیچ کتب پهلوی اسمی از او برده نشده است . معنی لفظی آن معلوم نیست در سانسکریت گوتم موجود و
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در <span class="hl" dir="l
کابللغتنامه دهخداکابل . (فرانسوی ، اِ) مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیردریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند.- کابل تلفن ؛ سیم زیرزمینی مخصوص تلفن .
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) (نهر...) نام نهری است در افغانستان در حدود صد هزارگزی مغرب کابل ، از دامنه های «کوه بابا» سرچشمه گرفته اول بنام «جوی شیر» بسوی مشرق روان گردد و پس از عبور از میان شهر به نهر «لوکار»متصل و بسیار بزرگ شود. سپس دشت حاصلخیز و زیبای کابل را سیراب نماید و آنگا
کابلفرهنگ فارسی عمید۱. (برق) مجموعۀ چند سیم هادی روکشدار که جریان برق را انتقال میدهند.۲. مفتول ضخیم که از رشتههای فلزی تابیده شده باشد و در صنعت برای بستن، کشیدن، و بالا بردن قطعات سنگین کاربرد دارد.
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در <span class="hl" dir="l
کابللغتنامه دهخداکابل . (فرانسوی ، اِ) مفتولهای فلزی لفاف دار و سیمهای زیرزمینی و زیردریائی که برای برق و تلگراف و تلفن بکار دارند.- کابل تلفن ؛ سیم زیرزمینی مخصوص تلفن .
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) (نهر...) نام نهری است در افغانستان در حدود صد هزارگزی مغرب کابل ، از دامنه های «کوه بابا» سرچشمه گرفته اول بنام «جوی شیر» بسوی مشرق روان گردد و پس از عبور از میان شهر به نهر «لوکار»متصل و بسیار بزرگ شود. سپس دشت حاصلخیز و زیبای کابل را سیراب نماید و آنگا
کابلفرهنگ فارسی عمید۱. (برق) مجموعۀ چند سیم هادی روکشدار که جریان برق را انتقال میدهند.۲. مفتول ضخیم که از رشتههای فلزی تابیده شده باشد و در صنعت برای بستن، کشیدن، و بالا بردن قطعات سنگین کاربرد دارد.