کاتملغتنامه دهخداکاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کتم . درزدوز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پنهان کننده . (مهذب الاسماء). پوشنده . رجوع به پوشنده شود. آدم محرم . سرپوش . || نهفته . سرٌ کاتم ٌ؛ راز نهان داشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قوس ٌ کاتم ٌ؛ بمعنی قوس کتیم است . (منتهی الارب )
قاتملغتنامه دهخداقاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) از قتم . سیاهگون . (منتهی الارب ). سیاه . (ناظم الاطباء). || یوم قاتم ؛ روزی گردآلود. (مهذب الاسماء). قاتن با نون نیز آمده . قاحم . (از منتهی الارب ).
قاثملغتنامه دهخداقاثم . [ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قثم . فراهم آورنده ٔ مال بسیار و بیکبار مال نیکو و جید دهنده . (آنندراج ). بسیار بخشش و دهش . کثیرالعطاء. (ناظم الاطباء).
کاتمفرهنگ فارسی معین(تِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پنهان کننده ، پوشنده . 2 - سرپوش ، رازدار. 3 - نهفته ، مستور.
کاتملغتنامه دهخداکاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کتم . درزدوز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پنهان کننده . (مهذب الاسماء). پوشنده . رجوع به پوشنده شود. آدم محرم . سرپوش . || نهفته . سرٌ کاتم ٌ؛ راز نهان داشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قوس ٌ کاتم ٌ؛ بمعنی قوس کتیم است . (منتهی الارب )
کاتمفرهنگ فارسی معین(تِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پنهان کننده ، پوشنده . 2 - سرپوش ، رازدار. 3 - نهفته ، مستور.
متکاتملغتنامه دهخدامتکاتم . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) پنهان کننده ٔ راز از همدیگر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). رجوع به تکاتم شود.
کاتملغتنامه دهخداکاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کتم . درزدوز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پنهان کننده . (مهذب الاسماء). پوشنده . رجوع به پوشنده شود. آدم محرم . سرپوش . || نهفته . سرٌ کاتم ٌ؛ راز نهان داشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قوس ٌ کاتم ٌ؛ بمعنی قوس کتیم است . (منتهی الارب )
تکاتملغتنامه دهخداتکاتم . [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) پنهان کردن حدیثی را بین خود. (از اقرب الموارد): تکاتموا الامر؛ پنهان کردند آن کار را بعضی از بعضی . (ناظم الاطباء).
کاتمفرهنگ فارسی معین(تِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پنهان کننده ، پوشنده . 2 - سرپوش ، رازدار. 3 - نهفته ، مستور.