کاراتیلغتنامه دهخداکاراتی . (اِخ ) ابوبکر محمدبن الحسن بن الحسین الخطاب . (انساب سمعانی ورق 470 ب ).
کراثیلغتنامه دهخداکراثی . [ ک ُرْ را ] (ص نسبی ) گندناگون . (آنندراج ).هر چیز که به رنگ گندنا باشد. (ناظم الاطباء).
قراطیلغتنامه دهخداقراطی . [ ق َ طی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قراطة که از بلاد اندلس میباشد. (از انساب سمعانی ).
کورتیلغتنامه دهخداکورتی . (اِخ ) این کلمه در آثار مورخانی از قبیل پولیب و استرابون به طوایف کرد اطلاق شده است . (از تاریخ کرد تألیف رشیدیاسمی ). رجوع به همان مأخذ ص 93، 95، 159 و <span class