کاربرلغتنامه دهخداکاربر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) آنکه زود امور را فیصل کند و کاری را بانجام رساند. احوذی . (منتهی الارب ). قضی . ماضی فی الامور. || برهم زن کار. (آنندراج ) : از دو کونم قطع سودا کرد و در خونم نشاندهست تیغ غمزهایت کاربر هم کارساز.
کاربرفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه وسیله یا دستگاهی را به کار میبرد.۲. ویژگی آنچه وقت و انرژی زیاد مصرف میکند.۳. دارای توانایی برای انجام کار در کمترین زمان ممکن.
کاربارگیwork addiction, workaholism, ergomaniaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رفتار اعتیادی که در آن فرد بهافراط کار میکند، بهطوریکه سلامت جسمی و روابطش با افراد دیگر دچار مشکل میشود
طمطراقفرهنگ فارسی عمید۱. کرّوفرّ.۲. نمایش شکوه و جلال؛ خودنمایی.۳. (اسم صوت) [قدیمی] سروصدا: ◻︎ چند حرف طمطراق و کاربار / کار و حالِ خود ببین و شرم دار (مولوی: ۱۲۹).
کاربارگیwork addiction, workaholism, ergomaniaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رفتار اعتیادی که در آن فرد بهافراط کار میکند، بهطوریکه سلامت جسمی و روابطش با افراد دیگر دچار مشکل میشود