کارراشلغتنامه دهخداکارراش . (اِخ ) نام سه تن از نقاشان ایتالیائی متولد در «بولونی »: لوئی (1555 - 1619)، اوگوستن (1557 - 1602)، انیبال که کثیرالاولاد و دالان «
پیکرگرازلغتنامه دهخداپیکرگراز. [ پ َ / پ ِ ک َ گ ُ ] (ص مرکب ) دارای نقش و تصویر گراز (علم ، درفش ) : درفشی پس پشت پیکرگرازسرش ماه سیمین و بالا دراز.فردوسی .
کارورزلغتنامه دهخداکارورز. [ کارْ وَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کارقبول کننده . کارگر : یکی کارورز و دگر گرزدارسزاوار هر کس پدید است کار.فردوسی .|| دانشجویی که امتحان مسابقه را گذرانده و در بیمارستان بدستور سرپزشک کار میکند. (فرهنگستان )
کریرجلغتنامه دهخداکریرج . [ ک ُ رَ رَ ] (ع اِ) ماهیی است خرد برنگ سبز و آن را کَرارِجه نیز گویند. (یادداشت مؤلف ). یک نوع ماهی کوچک سبزرنگ . (ناظم الاطباء).