کارندلغتنامه دهخداکارند. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی گرمسیر بخش کهگیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع در 23هزارگزی شمال باختری لک لک ، مرکز دهستان و 12هزارگزی خاور شوسه ٔ سلطان آباد. کوهستانی و گرمسیر است ، دارای <span class="h
کاریاندلغتنامه دهخداکاریاند. (اِخ ) نام ناحیه ای در هند که «اسکیلاس » از اهل آن ناحیه بود. و این شخص اطلاعات صحیح در باب رود سند داشت و داریوش بزرگ او را فرستاد تا معلوم کند که رود سند در کجا به دریا میریزد. (از ایران باستان چ 1 ج 1</s
کارنوتلغتنامه دهخداکارنوت . (اِخ ) قوم قدیم «گل » در عصر ژول سزار که در سرزمین «شارتر» اقامت داشتند.
کارنتانلغتنامه دهخداکارنتان . [ رِ ] (اِخ ) کرسی نشین کانتن مانش بخش «سن لو» . سکنه 3641 تن . بندری در ساحل «اوو» ، «توت » و کانال «اِ- توت » . راه آهن دارد.
کارنتینالغتنامه دهخداکارنتینا. [ رَ ] (اِ) مهلت چهل روزه . (دزی ج 2 ص 434). || محلی که در خلیجی تعبیه کنند برای قرنطین گذاشتن کشتی هائی که از نواحی امراض ساریه می آیند. (دزی ج 2 ص <span class="hl
کارنتانلغتنامه دهخداکارنتان . [ رِ ] (اِخ ) کرسی نشین کانتن مانش بخش «سن لو» . سکنه 3641 تن . بندری در ساحل «اوو» ، «توت » و کانال «اِ- توت » . راه آهن دارد.
کارنتینالغتنامه دهخداکارنتینا. [ رَ ] (اِ) مهلت چهل روزه . (دزی ج 2 ص 434). || محلی که در خلیجی تعبیه کنند برای قرنطین گذاشتن کشتی هائی که از نواحی امراض ساریه می آیند. (دزی ج 2 ص <span class="hl