قاروریلغتنامه دهخداقاروری . [ ری ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به قاروره . شیشه فروش . شیشه گر. (مهذب الاسماء).
خدمات کاروَری متمرکزcentralised attendant serviceواژههای مصوب فرهنگستانامکانی در مرکز تلفن داخلی که به سازمان بهرهبردار مرکز امکان میدهد تمام تماسهای دریافتی از چند مرکز تلفن داخلی را به بخش پاسخدهی مرکزی مسیردهی کند اختـ . خَدکام CAS 1
بخش کاریاریauxiliary agencyواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از دستگاه دولت که به دیگر بخشهای آن خدمات ارائه میدهد متـ . کاریاری