کارکیاییلغتنامه دهخداکارکیایی .(حامص مرکب ) کارکیائی . امیری و پادشاهی و کارفرمائی . (آنندراج ) : ورنه سر کارکیایی نداشت وز غم کار تو رهایی نداشت .نظامی (ص 71).
کارکیالغتنامه دهخداکارکیا. (اِخ ) سلطان احمد. از حکام لاهیجان : درآن منزل کارکیا سلطان احمد که سابقاً بپایه ٔ سریر اعلی آمده بود مشمول انواع انعام و اکرام ،اجازت یافته روی بلاهجان نهاد. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص <span class="hl" dir="ltr"
کارکیالغتنامه دهخداکارکیا. (اِخ ) سلطان محمد پسر کارکیا ناصرکیا پادشاه گیلان (از سال 851 هَ . ق . تا 883 هَ . ق . پادشاهی کرده ) و کتاب کنز اللغات را محمدبن عبدالخالق بنام او کرده است . (ازفهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار
کارکیاییلغتنامه دهخداکارکیایی .(حامص مرکب ) کارکیائی . امیری و پادشاهی و کارفرمائی . (آنندراج ) : ورنه سر کارکیایی نداشت وز غم کار تو رهایی نداشت .نظامی (ص 71).