کاسبلغتنامه دهخداکاسب . [ س ِ ] (اِخ ) از اعلام است . (ناظم الاطباء). || (ع اِ) ابوکاسب ؛ گرگ . (منتهی الارب ).
کاسبلغتنامه دهخداکاسب . [ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کسب . کسی که کسب کند. ج ، کسبه و کاسبون . (ناظم الاطباء). و کاسبین . || ورزنده و یابنده . (ناظم الاطباء). || جمعکننده و طلب کننده و حاصل کننده . (فرهنگ نظام ). || کسی که با صنعت یا خرید و فروش روزی تحصیل میکند. فرهنگستان بجای کاسب پیشه ور را
قاشبلغتنامه دهخداقاشب . [ ش ِ ] (ع ص ) درزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خیاط. || مردضعیف النفس . (ناظم الاطباء). سست نفس . (منتهی الارب ).
قاصبلغتنامه دهخداقاصب . [ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قصب . نای زن . نی نواز. (ناظم الاطباء). || برنده ٔ گوشت و روده . || رعد آوازکننده . تندر با بانگ . || شتر بازایستاده از آب پیش از سیری . مذکر و مؤنث در وی یکسان است . گفته میشود بعیر قاصب و ناقة قاصب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || شتر
کاسبلغتنامه دهخداکاسب . [ س ِ ] (اِخ ) از اعلام است . (ناظم الاطباء). || (ع اِ) ابوکاسب ؛ گرگ . (منتهی الارب ).
کاسبلغتنامه دهخداکاسب . [ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کسب . کسی که کسب کند. ج ، کسبه و کاسبون . (ناظم الاطباء). و کاسبین . || ورزنده و یابنده . (ناظم الاطباء). || جمعکننده و طلب کننده و حاصل کننده . (فرهنگ نظام ). || کسی که با صنعت یا خرید و فروش روزی تحصیل میکند. فرهنگستان بجای کاسب پیشه ور را
کاسبفرهنگ فارسی عمید١. کسی که مغازهای دارد و در آن کالایی را خرید و فروش میکند.۲. [قدیمی، مجاز] کسی که برای به دست آوردن چیزی میکوشد؛ کوشنده.
کاسبلغتنامه دهخداکاسب . [ س ِ ] (اِخ ) از اعلام است . (ناظم الاطباء). || (ع اِ) ابوکاسب ؛ گرگ . (منتهی الارب ).
کاسبلغتنامه دهخداکاسب . [ س ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کسب . کسی که کسب کند. ج ، کسبه و کاسبون . (ناظم الاطباء). و کاسبین . || ورزنده و یابنده . (ناظم الاطباء). || جمعکننده و طلب کننده و حاصل کننده . (فرهنگ نظام ). || کسی که با صنعت یا خرید و فروش روزی تحصیل میکند. فرهنگستان بجای کاسب پیشه ور را
مکاسبلغتنامه دهخدامکاسب . [ م َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ مکسب و مکسبة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مکسب ومکسبة شود. || کسبها و پیشه ها و این جمع کسب است خلاف القیاس . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، کسبها و منفعتها و حاصلها. (ناظم الاطباء) : در مکاسب جد و جهد لا
کاسبفرهنگ فارسی عمید١. کسی که مغازهای دارد و در آن کالایی را خرید و فروش میکند.۲. [قدیمی، مجاز] کسی که برای به دست آوردن چیزی میکوشد؛ کوشنده.