کاسوئیهلغتنامه دهخداکاسوئیه . [ ئی ی ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، 62هزارگزی شمال باختری کرمان ، 4هزارگزی شمال راه فرعی چترود به راور. سکنه 10 نفر. (از فرهنگ
کاسیوپهلغتنامه دهخداکاسیوپه . [ پ ِ ] (اِخ ) قاسیوپه . (قاموس الاعلام ترکی ). مراءة ذات الکرسی . ذات الکرسی . کرسی . صورت فلکی مجاور قطب شمال که همیشه مقابل دب اکبر و ستاره ٔ قطبی دیده میشود.
کاسیوپهلغتنامه دهخداکاسیوپه . [ ی ُ پ ِ ] (اِخ ) قاسیوپه . (قاموس الاعلام ترکی ). ملکه ٔ افسانه ای حبشه مادر «اندرومد» که پس از بدرود حیات در میان صور فلکی جای گرفت . (علم الاساطیر).
کاسواهلغتنامه دهخداکاسواه . [ کاس ْ ] (اِخ ) از قرای معظم آوه . (نزهة القلوب ج 3 ص 63). || از دیه های وزوا. (ص 140 تاریخ قم ). ظاهراً همان «کاسوا» است که ذکرش گذشت .
کویشاهلغتنامه دهخداکویشاه . (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش خمام در شهرستان رشت که 1215 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).