کاسوره دهلغتنامه دهخداکاسوره ده . [ رَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پیران ، بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 58هزارگزی باختری مهاباد و 5هزارگزی شوسه خانه به نقده . کوهستانی و سردسیر سالم و دارای 71
کاسورهلغتنامه دهخداکاسوره . [ رِ ] (اِ) کاسو. پارچه ای بر سر دسته چوبی بند کرده و آن را تر نموده نانواها تنور نانوائی را بدان تر میکنند. (ناظم الاطباء). رجوع بکاسو شود.
قاشورهلغتنامه دهخداقاشوره . [ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث قاشور. خشکسالی که زیان رساند و رندد و پوست برد هر چیزی را. (منتهی الارب ). || بدفال . || نامبارک . || اسب که در میدان از پس همه ٔ اسبان آید. (آنندراج ). رجوع به قاشور شود.
نوار کاسپاریcasparian stripواژههای مصوب فرهنگستاننواری از جنس مواد آبگریز در دیوارۀ یاختههای درونپوست یا ندرتاً در برونپوست ریشه که این یاختهها را نسبت به آب نفوذناپذیر میکند
کاسورهلغتنامه دهخداکاسوره . [ رِ ] (اِ) کاسو. پارچه ای بر سر دسته چوبی بند کرده و آن را تر نموده نانواها تنور نانوائی را بدان تر میکنند. (ناظم الاطباء). رجوع بکاسو شود.
کاسورهلغتنامه دهخداکاسوره . [ رِ ] (اِ) کاسو. پارچه ای بر سر دسته چوبی بند کرده و آن را تر نموده نانواها تنور نانوائی را بدان تر میکنند. (ناظم الاطباء). رجوع بکاسو شود.
کاسورهلغتنامه دهخداکاسوره . [ رِ ] (اِ) کاسو. پارچه ای بر سر دسته چوبی بند کرده و آن را تر نموده نانواها تنور نانوائی را بدان تر میکنند. (ناظم الاطباء). رجوع بکاسو شود.