کالسکهلغتنامه دهخداکالسکه . [ ل ِ ک َ / ک ِ ] (روسی ، اِ) ازکلمه ٔ کالسکای روسی گرفته شده است و اصل آن شاید از«کاررزا» یا «کاررُزا»ی ایتالیایی و کالُش آلمانی است . (یادداشت مؤلف ): ترجمه ٔ گاری که بانگریزی فیئن خوانند و کالسکه و چاپاری داک گاری که برای سواری ،
کالسکهفرهنگ فارسی عمید۱. اتاقکی چرخدار برای حمل مسافر که توسط یک یا چند اسب کشیده میشود.۲. وسیلۀ نقلیۀ کوچک چرخدار برای حمل نوزادان.
گردونلغتنامه دهخداگردون . [ گ َ ] (اِ) (از: گرد، گردیدن + ون ، پسوند فاعلی ) گردان . پهلوی ، ظاهراً گرتون ، گرتن ، ورتون ، ورتن . و رجوع به اساس اشتقاق فارسی ص 904 گردنده . چرخ . ارابه . کالسکه . آسمان فلک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). فلک . (غیاث ) (دهار) (
کالسکهلغتنامه دهخداکالسکه . [ ل ِ ک َ / ک ِ ] (روسی ، اِ) ازکلمه ٔ کالسکای روسی گرفته شده است و اصل آن شاید از«کاررزا» یا «کاررُزا»ی ایتالیایی و کالُش آلمانی است . (یادداشت مؤلف ): ترجمه ٔ گاری که بانگریزی فیئن خوانند و کالسکه و چاپاری داک گاری که برای سواری ،
کالسکهفرهنگ فارسی عمید۱. اتاقکی چرخدار برای حمل مسافر که توسط یک یا چند اسب کشیده میشود.۲. وسیلۀ نقلیۀ کوچک چرخدار برای حمل نوزادان.
کالسکهلغتنامه دهخداکالسکه . [ ل ِ ک َ / ک ِ ] (روسی ، اِ) ازکلمه ٔ کالسکای روسی گرفته شده است و اصل آن شاید از«کاررزا» یا «کاررُزا»ی ایتالیایی و کالُش آلمانی است . (یادداشت مؤلف ): ترجمه ٔ گاری که بانگریزی فیئن خوانند و کالسکه و چاپاری داک گاری که برای سواری ،
کالسکهفرهنگ فارسی عمید۱. اتاقکی چرخدار برای حمل مسافر که توسط یک یا چند اسب کشیده میشود.۲. وسیلۀ نقلیۀ کوچک چرخدار برای حمل نوزادان.