قومنیلغتنامه دهخداقومنی . [ م ِ ] (معرب ، اِ) شرابی است که آن را از آرد جو و آرد ارزن و غیره سازند و آن را بوزه گویند، خوردنش مستی آرد. (آنندراج ) (برهان ) . مرزه . (فهرست مخزن الادویه ).
قومنیفرهنگ فارسی معین(مَ) [ = قومینی ، معر. ] (اِ.) شرابی که از آرد جو و آرد ارزن و غیره سازند، بوزه .
کامونیلغتنامه دهخداکامونی . (اِ) انگور روباه و تاجریزی سیاه که عنب الثعلب مجنن نیز گویند. (ناظم الاطباء).