کانمیلغتنامه دهخداکانمی . [ ن ِ ] (اِخ ) الکانمی نام شاعری است از سیاهان . (از معجم البلدان ) (ناظم الاطباء).
کانملغتنامه دهخداکانم . [ ن ِ ] (اِخ ) از بلاد بربر در اقصای مغرب از نواحی سودان . || گروهی از سودانیان . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). گروهی از سودانیان و از سیاهان . (ناظم الاطباء).
قانملغتنامه دهخداقانم . [ ن ِ ] (ع ص ) چهارمغز تباه . (منتهی الارب ). گردوی تباه و فاسدشده . (ناظم الاطباء).
کوناملغتنامه دهخداکونام . (اِ) کمینگاه و یا گریزگاه حیوانات وحشی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). کنام . (از اشتینگاس ).