بلمcanoeواژههای مصوب فرهنگستانقایق باریک و بسیار سبکی که بخش زیرین آن تخت است و با یک یا دو پارو رانده میشود
اخترCannaواژههای مصوب فرهنگستانتنها سردۀ اختریان با حدود 50 گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
بلمتوپcanoe poloواژههای مصوب فرهنگستانیکی از ورزشهای آبی که در آن ورزشکاران در بلمهای کوچک و با پاروهای دوکفه حرکت میکنند و با همین پاروها توپ را وارد دروازة حریف میکنند
بلمتوپرانcanoe poloistواژههای مصوب فرهنگستانورزشکاری که بهصورت تفریحی یا رقابتی به بلمتوپ میپردازد
بلم کاناداییCanadian canoeواژههای مصوب فرهنگستانبلم باریک و بلند و روبازی که بلمران یا بلمرانان در آن دوزانو مینشینند و از پاروی یکسر استفاده میکنند
کانیانلغتنامه دهخداکانیان . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو شگریازی . ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ معتدل و دارای 317 تن سکنه . از چاه و چشمه مشروب میشود محصولاتش
خطوارگی کانیاییmineral lineationواژههای مصوب فرهنگستانسوگیری ترجیحی کانیهای ناهماندازه یا انبوهۀ دانههای کشیده در یک عنصر بافتی خطی
پُرکنندۀ کانیاییmineral fillerواژههای مصوب فرهنگستانکانی یا سنگ بسیار دانهریزی که فضای خالی بین اجزای یک محصول ساختهشده را پُر میکند
رخسارۀ کانیاییmineral facies 2واژههای مصوب فرهنگستانسنگهایی با منشأهای مختلف که اجزای آنها در محدودههای خاصی از فشار و حرارت تشکیل میشوند
زبانهلغتنامه دهخدازبانه . [ زَ / زُ ن َ / ن ِ ] (اِ) چیزی که مشابهت بزبان داشته باشد... چون زبانه ٔ آتش و زبانه ٔ تیغ. (آنندراج ). زبانه ٔ هر چیزی مانند آتش و امثال آن . (انجمن آرا). هر چیز شبیه به زبان مثل میل کوچک میان قفل و
آوردنلغتنامه دهخداآوردن . [ وَ دَ ] (مص ) (از: آ، به معنی سوی یا به معنی سلب + بردن ) بردن بسوی کسی . ایتاء. اجأه . اِتیان . مقابل بردن : ز چیزی که از بلخ بامی ببردبیاورد و یکسر به گهرم سپرد. فردوسی .بگیریدش از پشت آن پیل مست ب
کانیانلغتنامه دهخداکانیان . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو شگریازی . ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ معتدل و دارای 317 تن سکنه . از چاه و چشمه مشروب میشود محصولاتش