کوچاندهلغتنامه دهخداکوچانده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) کوچ داده شده . به کوچ واداشته شده . رجوع به کوچاندن ، کوچانیدن و کوچ دادن شود.
کاهندهلغتنامه دهخداکاهنده . [ هََ دَ / دِ ] (نف ) کم گرداننده . کم کننده و نقصان دهنده : به مردی فزاینده ٔ عز مؤمن به شمشیر کاهنده ٔ کفر کافر. فرخی سیستانی . || کم شونده . رو به کاهش گذارنده <span c
کاهندهلغتنامه دهخداکاهنده . [ هََ دَ / دِ ] (نف ) کم گرداننده . کم کننده و نقصان دهنده : به مردی فزاینده ٔ عز مؤمن به شمشیر کاهنده ٔ کفر کافر. فرخی سیستانی . || کم شونده . رو به کاهش گذارنده <span c
کاهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت اهنده، کمشونده، نزولی، افتکننده، نقصانیابنده، فرسایشی کمارزش، مستهلک، تقلیلیافته، کاسته، پایین کمارزیابیشده کمبهادهنده، پایینآورنده مخففه
کاهندهلغتنامه دهخداکاهنده . [ هََ دَ / دِ ] (نف ) کم گرداننده . کم کننده و نقصان دهنده : به مردی فزاینده ٔ عز مؤمن به شمشیر کاهنده ٔ کفر کافر. فرخی سیستانی . || کم شونده . رو به کاهش گذارنده <span c
کاهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت اهنده، کمشونده، نزولی، افتکننده، نقصانیابنده، فرسایشی کمارزش، مستهلک، تقلیلیافته، کاسته، پایین کمارزیابیشده کمبهادهنده، پایینآورنده مخففه