کجراهلغتنامه دهخداکجراه . [ ک َ ] (ص مرکب ) منحرف . گمراه . (فرهنگ فارسی معین ). که راه کج دارد. بیراه . که بر صراطی مستقیم نباشد.
کجراهلغتنامه دهخداکجراه . [ ک َ ] (ص مرکب ) منحرف . گمراه . (فرهنگ فارسی معین ). که راه کج دارد. بیراه . که بر صراطی مستقیم نباشد.
سپرکbaffleواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل هوایی، علوم نظامی] تیغهای که در مسیر سیال قرار میگیرد و موجب تغییر جهت یا توقف تلاطم سیال میشود [نجوم رصدی و آشکارسازها] ساختاری در سامانههای اپتیکی که با مخالفت از عبور نور کجراه یا پراکنده کردن آن مانع از رسیدن آن به آشکارسازها میشود
کجراهلغتنامه دهخداکجراه . [ ک َ ] (ص مرکب ) منحرف . گمراه . (فرهنگ فارسی معین ). که راه کج دارد. بیراه . که بر صراطی مستقیم نباشد.
کجراهلغتنامه دهخداکجراه . [ ک َ ] (ص مرکب ) منحرف . گمراه . (فرهنگ فارسی معین ). که راه کج دارد. بیراه . که بر صراطی مستقیم نباشد.