curveدیکشنری انگلیسی به فارسیمنحنی، خم، پیچ، خمیدگی، خط منحنی، چیز کج، خط خمیده انحناء، منحنی خوراندن، خم کردن
curvesدیکشنری انگلیسی به فارسیمنحنی ها، منحنی، خم، پیچ، خمیدگی، خط منحنی، چیز کج، خط خمیده انحناء، منحنی خوراندن، خم کردن
واکجخطbackslash, reverse slashواژههای مصوب فرهنگستانیکی از نویسههای صفحهکلید رایانه که با علامتِ «\» نشان داده میشود