کرامهلغتنامه دهخداکرامه . [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه . کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 266 تن است . آب آن از چشمه ، محصولش غلات ، حبوب ، برنج و پنبه و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" di
کرامةلغتنامه دهخداکرامة. [ ک َ م َ ] (ع مص ) جوانمرد گردیدن و بامروت شدن . (از منتهی الارب ). نفیس و عزیز شدن . (از اقرب الموارد). || بسیارباران گردیدن ابر. (منتهی الارب ). باران آوردن ابر. (از اقرب الموارد). || نیرو داده شدن زمین پس نیکو رویانیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بخشی
کرامةلغتنامه دهخداکرامة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) سرپوش خم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشش سر خم و یقال حمل الیه الکرامة و هو مثل النُزُل . قال الجوهری «و سألت عنه فی البادیة» فلم یعرف . (از اقرب الموارد). || (اِمص )بزرگی و ارجمندی ، اسم است اکرام را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : له
کرامةلغتنامه دهخداکرامة. [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابن ثابت . اختلاف است درصحبت وی با نبی صلی اﷲ علیه و سلم . (منتهی الارب ).
کرامةلغتنامه دهخداکرامة. [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابوریطه کرامة المذحجی صحابی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوریطه شود.
کرامةلغتنامه دهخداکرامة. [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابوریطه کرامة المذحجی صحابی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوریطه شود.