کرای ملکلغتنامه دهخداکرای ملک . [ ک َ م َ ل ِ ] (اِخ ) پسر امیر ارغون است و امیر ارغون آقا وی را در 654 هَ . به خدمت هولاکو فرستاده است . رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 259 و حبیب السیر چ کتابخانه ٔ
دمای کوریCurie temperatureواژههای مصوب فرهنگستاندمایی که در آن کانی خاصیت فِرّومغناطیسی خود را از دست میدهد متـ . نقطۀ کوری Curie point
ثابت کوریCurie constantواژههای مصوب فرهنگستانثابتی (عددی) که حاصلِضرب پذیرفتاری مغناطیسی، با دمایی معین، در اختلاف آن با دمای کوری است
عمق کوریCurie depthواژههای مصوب فرهنگستانعمقی در زمین (30 تا 40 کیلومتر از سطح) که در آن افزایش دما موجب میشود مواد خاصیت مغناطیسی را از دست بدهند
مادة کوریCurie substanceواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که گشتاور دوقطبی مغناطیسی آن برابر با حاصلِضرب ثابت کوری در شدت مغناطیسی میدان مغناطیسی بیرونی، تقسیم بر دماست
کرایلغتنامه دهخداکرای . [ ک ِ ] (از ع ، اِ) کرایه . وجه کرایه ٔ مال . (یادداشت مؤلف ) : خرج راه و نفقه و کرای ندارم . (تاریخ بخارا). خود را ملامت کردن ساخت و بدان قانع شد که کرای خر بر وی زیان نبود. (سندبادنامه ص 302). رجوع به کرایه ،
تاکرایلغتنامه دهخداتاکرای . [ ک ِ ] (اِخ ) رمان نویس انگلیسی (1811- 1863 م .). وی در کلکته متولد شد، یکی از آثارش بازار مکاره ٔ خودنماییهای «هنری اسموند» میباشد، در آثارش زنندگی و استهزاء آزاردهنده ای وجود دارد. از آن جمله استه
کرایلغتنامه دهخداکرای . [ ک ِ ] (از ع ، اِ) کرایه . وجه کرایه ٔ مال . (یادداشت مؤلف ) : خرج راه و نفقه و کرای ندارم . (تاریخ بخارا). خود را ملامت کردن ساخت و بدان قانع شد که کرای خر بر وی زیان نبود. (سندبادنامه ص 302). رجوع به کرایه ،
پاکرایلغتنامه دهخداپاکرای . (ص مرکب ) که اندیشه ٔ پاک دارد. پاکیزه رای . صاحب رأی پاک . دانا. مقابل ناپاک رای : جهاندار گفتا بنام خدای بدین نام دین آور پاکرای . دقیقی .کنون هر که دارید پاکیزه رای ز قنّوج و ز دنبر و مرغ و مای <br
پاکرایفرهنگ نامها(تلفظ: pākrāy) دارای عقیده و نظر پاک ؛ (در قدیم) (به مجاز) آن که خردمندانه و درست میاندیشد ، دانا.