کرنگانلغتنامه دهخداکرنگان . [ ک ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر. کوهستانی و معتدل است و 573 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قرنانلغتنامه دهخداقرنان . [ ق َ ] (ع ص ) مرد دیوث که دیگری را در زن خود شریک کرده باشد. (منتهی الارب ). قرمساق . غرزن . کشخان .
قرینانلغتنامه دهخداقرینان . [ ق َ ] (اِخ ) تثنیه ٔ قَرین . مرادابوبکر و طلحه رضی اﷲ عنهما، زیرا عثمان بن عبداﷲ آن دو را گرفت و با یک رسن به هم بست . (منتهی الارب ).
کارینیانلغتنامه دهخداکارینیان . (اِخ ) (شاهزادگان ...) شاخه ای از خانواده ٔ «ساووا»که به سال 1831 «با شارل - البرت » بتخت سلطنت «ساردنی » و سپس به سال 1861 بتخت سلطنت ایتالیا رسیدند.
کارینیانلغتنامه دهخداکارینیان . (اِخ ) حاکم نشین ناحیه ٔ «اردن » بخش «سدان » در ساحل «شیر» مصب «موز» . سکنه 2700 تن (تجمع 2400 تن ). کارخانه ٔ ریسندگی پشم دارد.
کارینیانلغتنامه دهخداکارینیان . (اِخ ) شهری از ایتالیا در ایالت «تورن » در ساحل رود «پو». سکنه ٔ 7000 تن . کارخانه ٔ ریسندگی ابریشم دارد.
کرنگانیلغتنامه دهخداکرنگانی . [ ک َ رَ ] (اِ) نوعی از انگور است . (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).اسم فارسی نوعی از عنب است . (فهرست مخزن الادویه ).
کرنگانیلغتنامه دهخداکرنگانی . [ ک َ رَ ] (اِ) نوعی از انگور است . (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).اسم فارسی نوعی از عنب است . (فهرست مخزن الادویه ).