خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرهاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرهاً
لغتنامه دهخدا
کرهاً. [ ک َ / ک ُ هَن ْ ] (ع ق ) به ناکام . به ناخواست . ناخواه . به زور. به ستم . جبراً. قهراً. قسراً. به زبردستی . به کراهت . به استکراه . به اکراه .مقابل طوعاً. (یادداشت مؤلف ) : حکم شما را چه توان کرد که طوعاً او کرهاً واقع و مجری . (ترجمه ٔ تا...
-
جستوجو در متن
-
چار و ناچار
لغتنامه دهخدا
چار و ناچار. [ رُ ] (ق مرکب ،اتباع ) خواه و ناخواه . طوعاً ام کرهاً : چاره آن شد که چاروناچارش مهربانی بود سزاوارش .نظامی .
-
مکرهاً
لغتنامه دهخدا
مکرهاً. [ م ُ رَ هَن ْ ] (ع ق ) به اکراه . کرهاً. باکراهت : مکرهاً لابطلا، در پیش رفت و گفت مرا شبان به نزدیک تو فرستاد. (مرزبان نامه ). و رجوع به مُکرَه شود.
-
بزور
لغتنامه دهخدا
بزور. [ ب ِ ] (ق مرکب ) (از: ب + زور)بطور اجبار و زیردستی . جبراً. با قوت و زور. (ناظم الاطباء). به کره . زورکی . کرهاً. بکراهت . قهراً. به عنف . به اکراه . قهراً. مکرهاً. (از یادداشتهای دهخدا).
-
ناخواه
لغتنامه دهخدا
ناخواه . [ خوا / خا ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) بی میل و اراده . بی اختیار. بی خواست . (ناظم الاطباء). ناخواسته . (فرهنگ نظام ). کنایه از کاری بود که نه بخواست و اختیار کسی به فعل آید. (انجمن آرا). بدون اراده . کراهةً. اجباراً. به طور عدم میل و رغبت . (ن...
-
خواهی نخواهی
لغتنامه دهخدا
خواهی نخواهی . [ خوا / خا ن َ خوا / خا ] (ق مرکب ) طوعاً و کرهاً. برخلاف میل و رضا. (ناظم الاطباء). || البته . حکماًو حتماً. یقیناً. (یادداشت بخط مؤلف ). || (ص مرکب ) راضی و ناراضی . کام و ناکام : ز کف می داد اگرتارش عنان کم نگاهی رانمی شد کس حریف غ...
-
اغتصاب
لغتنامه دهخدا
اغتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به ستم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غصب کردن و به ستم چیزی را گرفتن . (فرهنگ نظام ). بزور و ستم چیزی را گرفتن . (از اقرب الموارد). || با زنی بعنف جماع کردن : اغتصبت المراءة نفسها؛ زنی بها کرهاً....
-
کره
لغتنامه دهخدا
کره . [ ک َ رْه ْ ] (ع اِ) چیز ناپسندیده و ناخوش و ناخواست . (منتهی الارب ). چیزی که دیگران آن را نپسندند و مکروه دارند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).- طوعاً او کرهاً ؛ از روی میل و رغبت یا از روی کراهت . (ناظم الاطباء).|| (ص ) شتر سخت سر. (منتهی ال...
-
استکراه
لغتنامه دهخدا
استکراه . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اکراه . (زوزنی ). ناخوش شمردن . کراهت داشتن . (منتهی الارب ). کراهیّت داشتن چیزی .(تاج المصادر بیهقی ). کراهیّت کردن . (غیاث ). || بناخواست و ستم بر کاری داشتن . (منتهی الارب ).بجور بر کاری داشتن . || غضب کردن زن نفس خود ...
-
صم
لغتنامه دهخدا
صم . [ ص ُم م ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَصَم ّ و صَمّاء. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ناشنوایان . کَران . کَرها : زبان بریده به کنجی نشسته صم ٌبُکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم . سعدی .به تهدید اگر برکشد تیغ حکم بمانند کروبیان صم و بکم . سعد...
-
ابن معلم
لغتنامه دهخدا
ابن معلم . [ اِ ن ُ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (اِخ ) ابوالحسن . از امرا و اکابر رجال دولت آل بویه . او بزمان بهاءالدوله در بغداد نفوذی کامل داشت و بهاءالدوله را بمصادره ٔ بسیاری از مردم واداشت . در سال 382 هَ .ق . لشکر بهاءالدوله شوریده از او درخواست کردند اب...
-
ناکام و کام
لغتنامه دهخدا
ناکام و کام . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) خواه و مخواه . (انجمن آرا). خواه و ناخواه . طوعاً او کرهاً : بر تو موکلند بدین راه ، روز و شب بایدت بازداد به ناکام یا به کام . ناصرخسرو.بدان که هر چه بکشتی ز نیک و بد فرداببایدت همه ناکام و کام پاک درود. ...
-
اصفهبد
لغتنامه دهخدا
اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) شهریاربن جمشیدبن دیوبندبن شیرزاد. از اسپهبدان طبرستان بود و بسال 286 هَ . ق . در رستمدار به فرمانروایی رسید و حکومت وی در روزگار قیام داعی صغیر سیدحسن بن قاسم از فرزندان امام حسن (ع ) در طبرستان بود و هنگامی که داع...
-
ابن مطلب
لغتنامه دهخدا
ابن مطلب . [ اِ ن ُ م ُطْ طَ ل ِ ] (اِخ ) هبةاﷲبن محمدبن مطلب ، ملقب به ولی الدوله . وزیر خلیفه المستظهر باﷲ. او به سال 499 هَ .ق . پس از وفات زعیم الرؤسا ابن جهیر مقام وزارت یافت لکن سپس سلطان محمدبن ملکشاه از اصفهان بخلیفه نامه کرد و عزل او درخواس...