کروتیسلغتنامه دهخداکروتیس . [ ] (اِخ ) جزیره ای بود که وامق آنجا بود. (فرهنگ اسدی ). و شاید همان اقریطش [ کرت ، کاندی ] باشد. (یادداشت مؤلف ) : جزیره یکی بد به یونان زمین کروتیس بد نام ، شهری گزین . عنصری .کرونیس . رجوع به کرونیس شو
قراطسلغتنامه دهخداقراطس . [ ق َ طِ ] (ع اِ) ج ِقَرطَس . (ناظم الاطباء). رجوع به قرطس شود. || ج ِ قِرطَس . (ناظم الاطباء). رجوع به قرطس شود.
قراطس روحانیلغتنامه دهخداقراطس روحانی .[ ق َ طِ س ِ ] (اِخ ) گویانام گیاه شناس و پزشکی بوده است که ابن بیطار برده است . رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل کلمه شحرور شود.
کرونیسلغتنامه دهخداکرونیس . [ ک َ ] (اِخ ) نام جزیره ای است که وامق مطلوب عذرا در آن جزیره بود. (برهان ) (آنندراج ). در لغت نامه ٔ اسدی کروتیس آمده است . رجوع به کروتیس شود.
یونان زمینلغتنامه دهخدایونان زمین . [ زَ ] (اِخ ) زمین یونان . سرزمین یونان . کشور یونان . (از یادداشت مؤلف ) : جزیره یکی بُد به یونان زمین کروتیس بُد نام شهر گزین . عنصری .شامس ، جزیره ای بود به یونان زمین . (لغت فرس اسدی ).دواسبه