کرکوکلغتنامه دهخداکرکوک . [ ک َ ] (اِخ ) شهر زیبایی در شمال عراق . قلعه ٔ آن بر سر تلی واقع و خود شهر در اطراف قلعه قرار دارد. (حواشی جهانگشای نادری چ انوار ص 651). این شهر کردنشین و از مراکز استخراج و تصفیه نفت است . 65هزار ت
کرکوکرانلغتنامه دهخداکرکوکران . [ ] (اِخ ) بنابه روایت صاحب کتاب الجماهر قریه ای است از رستاق قهستان از طسوج کران . (الجماهر ص 205). اما در مآخذ موجود نام این قریه دیده نشد.
کاکهلغتنامه دهخداکاکه . [ ک ِ / ک َ ] (اِخ ) نام عشیره ای است از کرد که در کرکوک سکونت دارند. (از تاریخ کرد و پیوستگی نژادی او ص 124).
لوبدولغتنامه دهخدالوبدو. (اِخ ) نام ناحیتی در کرکوک به عهد سارگن . رجوع به کتاب کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 23 شود.
گرماجلغتنامه دهخداگرماج . [ ] (اِخ ) اسم طایفه ای از ایلات کرد است که در کرکوک سلیمانیه شهردوز سنجاق کوی حریر ساوجبلاغ مکری بانه مسکن دارد. این طایفه را بابان هم میگویند. (جغرافیای سیای کیهان ص 57).
کرکوکرانلغتنامه دهخداکرکوکران . [ ] (اِخ ) بنابه روایت صاحب کتاب الجماهر قریه ای است از رستاق قهستان از طسوج کران . (الجماهر ص 205). اما در مآخذ موجود نام این قریه دیده نشد.