قصداریلغتنامه دهخداقصداری . [ ق َ ] (اِخ ) جعفربن خطاب ، مکنی به ابومحمد. از محدثان است . وی در بلخ سکونت کرد و از ابوالفضل عبدالصمدبن محمدبن نصیر عاصمی حدیث شنید. از او ابوالفتوح عبدالغافربن حسین بن علی کاشغری حافظ روایت دارد. (لباب الانساب ).
قصداریلغتنامه دهخداقصداری . [ ق ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به قصدار. (لباب الانساب ). رجوع به قصدار شود.
کشدارلغتنامه دهخداکشدار. [ ک َ ] (اِخ )دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 54هزارگزی جنوب میناب و 5هزارگزی خاور مالرو جاسک به میناب . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کشدارلغتنامه دهخداکشدار. [ ک َ /ک ِ ] (نف مرکب ) آنچه کش دارد. آنچه در او کش به کاررفته است . || آنچه خاصیت آن دارد که با کشیدن طویل و دراز شود. || نوعی بافت است . (جانورشناسی عمومی ج 1 ص 136