لغتنامه دهخدا
اکشوث . [ اَ ] (ع اِ) کشوث . (ناظم الاطباء). کشوث است ، شکوثا و رجمول نیز خوانند. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). همان کشوث است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از اقرب الموارد). به معنی کشوث است و آن رستنیی باشد که تخم آن را به عربی بذرالکشوث خوانند و چون به سرکه بخورند فواق را تسکین ده