خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشورداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشورداری
/kešvardāri/
معنی
حکومت؛ سلطنت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
statesmanship
-
جستوجوی دقیق
-
کشورداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kešvardāri حکومت؛ سلطنت.
-
statecraft
کشورداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فن راهبری و ادارۀ کشور
-
کشورداری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
statesmanship
-
جستوجو در متن
-
مملکت داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] mamlekatdāri کشورداری؛ پادشاهی.
-
آبادی و استقلال
فرهنگ گنجواژه
هدف کشورداری.
-
civics
حقوق
شیوه کشورداری
-
شهر راندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص ل .) کشورداری .
-
مملکت داری
لغتنامه دهخدا
مملکت داری . [ م َ ل َ / ل ِ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل مملکت دار. کشورداری . اداره ٔ امور مملکت .
-
cyberocracy
رایاسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شیوهای در کشورداری یا سیاستگذاری که در آن اطلاعات و شبکههای جهانی اطلاعات منبع اصلی قدرت به شمار میآیند
-
مملکت رانی
لغتنامه دهخدا
مملکت رانی . [ م َ ل َ / ل ِ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل مملکت ران . فرمان فرمایی و دادگستری . (ناظم الاطباء). کشورداری .
-
مملکت فروزی
لغتنامه دهخدا
مملکت فروزی . [ م َ ل َ / ل ِ ک َف ُ ] (حامص مرکب ) کشورداری . کشورآرایی : دادم از مملکت فروزی خویش هر کسی را برات روزی خویش .نظامی .
-
کشورخدایی
لغتنامه دهخدا
کشورخدایی . [ ک ِش ْ وَ خ ُ ] (حامص مرکب ) سلطنت . حکومت . کشورداری . پادشاهی : سریرش باد در کشورگشایی وثیقت نامه ٔ کشورخدایی . نظامی .بر آفاق کشورخدایی کنی جهان در جهان پادشایی کنی .نظامی .
-
ملک پروری
لغتنامه دهخدا
ملک پروری .[ م ُ پ َ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ملک پرور. مملکتداری . کشورداری توأم با حسن تدبیر : از رحم عروس بخت این حرم حلال رانوخلفان فتح بین وارث ملک پروری . خاقانی .از فضیلت استعداد ملک پروری و شرف استبداد عدل گستری . (ترجمه ٔ محاسن اصفها...
-
یونس
لغتنامه دهخدا
یونس . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن مودود (شمس الدین )بن ملک عادل محمدبن ایوب ، ملقب به مظفرالدین و معروف به الملک الجواد. از امیران دولت ایوبی به شمار می رفت و مردی کریم و بخشنده و در عین حال ساده و گول بود. خُدّام وی به مردم ستم می کردند و او اهمیت نمی داد. ...