کصیرلغتنامه دهخداکصیر.[ ک َ ] (ع ص ) کوتاه . قصیر. لغة فی القصیر لبعض العرب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
اختروَشquasarواژههای مصوب فرهنگستانجِرم ستارهمانندی به درخشندگی یک کهکشان که عموماً در فاصلۀ بسیار زیادی از زمین قرار دارد و تصور میشود هستههای درخشان کهکشانهای فعال و دوردست باشد
بوسهگاهkisser, kisser button,kissing buttonواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگی یا گرهی بر روی زه که در هنگام رسیدن تیر به مرحلۀ تمامکشش، لب کمانگیر با آن تماس پیدا میکند