کغالهلغتنامه دهخداکغاله . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) تفاله و بزوری که روغن آنها را گرفته باشند. (ناظم الاطباء).
پلملغتنامه دهخداپلم . [ پ َ ] (اِ) خاک را گویند و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) : کجا تور و کجا ایرج کجا سلم اجل پاشید بر رخسارشان پلم . زراتشت بهرام .|| گل زردی شبیه به زعفران که تخم آن کاجیره است . کاجیره . کاژیره . کافشه .