کفرو فکرو کردنلغتنامه دهخداکفرو فکرو کردن . [ ک َ ف َ ف َ ک َ ک َدَ ] (مص مرکب ) در تداول زیرورو کردن مالی و از میان دزدیدن همه یا مقداری از آن . در حساب به چربدستی مال کسی را بردن . به حیله دزدیدن . (یادداشت مؤلف ).
کفرالغتنامه دهخداکفرا. [ ک ُ ] (اِ) بهار خرما راگویند یعنی شکوفه ٔ خرما. (برهان ) (آنندراج ). شکوفه ٔخرمابن . (ناظم الاطباء). بعضی گویند پوست بهار درخت خرمای ماده باشد و آن را کفراه با زیادتی هاء و کفری بجای الف یای حطی هم می گویند با تشدید ثالث در عربی . (برهان ) (آنندراج ). پوست و غلاف شکوف
کیفریلغتنامه دهخداکیفری . [ ک َ / ک ِ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به کیفر. جزایی . (فرهنگ فارسی معین ). جزایی . (فرهنگستان ).