کلانتریلغتنامه دهخداکلانتری . [ ک َ ت َ ](اِ مرکب ) کمیساریا . (واژه های نو فرهنگستان ). شعبه ای از شعب شهربانی در نقاطمختلف شهر که مأمور ایجاد و حفظ نظم در حوزه و محله ٔ خود می باشد. (فرهنگ فارسی معین ). کمیسری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (حامص مرکب ) عمل و شغل کلانتر. (فرهنگ فارسی معین
کلانتریفرهنگ فارسی عمیدشعبهای از شهربانی که به کارهای مربوط به حفظ نظم و آرامش یک بخش از شهر رسیدگی میکند.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] رهبری؛ سرپرستی.
کلانتریفرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِمر.) اداره ای است تابع سازمان نیروی انتظامی که حفظ نظم و قانون در بخشی از شهر را به عهده دارد.
نفجان کلانتریلغتنامه دهخدانفجان کلانتری . [ ن َ ک َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 212 تن سکنه دارد. آبش از رود کر، محصولش غلات و برنج است . شغل اهالی زراعت است . به این قریه نفجان هم می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایر
نفجان کلانتریلغتنامه دهخدانفجان کلانتری . [ ن َ ک َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 212 تن سکنه دارد. آبش از رود کر، محصولش غلات و برنج است . شغل اهالی زراعت است . به این قریه نفجان هم می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایر
سرکلانتریلغتنامه دهخداسرکلانتری . [ س َ ک َ ت َ ] (اِ مرکب ) اداره ای است در شهربانی برای نگاهداری انتظام عمومی . سابقاً آن را اداره ٔ پلیس میگفتند.
نفجان کلانتریلغتنامه دهخدانفجان کلانتری . [ ن َ ک َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 212 تن سکنه دارد. آبش از رود کر، محصولش غلات و برنج است . شغل اهالی زراعت است . به این قریه نفجان هم می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایر