کلفتیلغتنامه دهخداکلفتی . [ ک ُ ف َ ] (حامص ) شغل کُلفَت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلفت شود.
کلفتیلغتنامه دهخداکلفتی . [ ک ُ ل ُ ] (حامص ) ضخامت . سطبرا. سطبری . حجم . غلظ. قطر. ثخن . ستبری . غلظت . زفتی . چگونگی کلفت . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || بزرگی . درشتی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلفت شود.
قلفتیلغتنامه دهخداقلفتی . [ ق ِ ل ِ ] (ص ، ق ) رجوع به غِلِفْتی شود.- پوست را قلفتی از بدن کندن ؛ یک تکه بدون آنکه پاره و سوراخ شود.- قلفتی زدن ؛ در تداول ، به فریب چیز بدی را بجای چیزی نیک به کسی دادن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به غلفت
دم کلفتیلغتنامه دهخدادم کلفتی . [ دُ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) صفت دم کلفت . تمول . پولداری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دم کلفت شود.
پوست کلفتیلغتنامه دهخداپوست کلفتی . [ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پوست کلفت . صفت پوست کلفت . || مقاومت در سختیها. || گرانجانی .
دم کلفتیلغتنامه دهخدادم کلفتی . [ دُ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) صفت دم کلفت . تمول . پولداری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دم کلفت شود.
پوست کلفتیلغتنامه دهخداپوست کلفتی . [ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پوست کلفت . صفت پوست کلفت . || مقاومت در سختیها. || گرانجانی .
کت و کلفتیلغتنامه دهخداکت و کلفتی . [ ک َ ت ُ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کت و کلفت . ضخیمی . یُغُری .
دم کلفتیلغتنامه دهخدادم کلفتی . [ دُ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) صفت دم کلفت . تمول . پولداری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دم کلفت شود.
پوست کلفتیلغتنامه دهخداپوست کلفتی . [ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پوست کلفت . صفت پوست کلفت . || مقاومت در سختیها. || گرانجانی .
کت و کلفتیلغتنامه دهخداکت و کلفتی . [ ک َ ت ُ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کت و کلفت . ضخیمی . یُغُری .
گردن کلفتیلغتنامه دهخداگردن کلفتی . [ گ َ دَ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) زورگویی . قلدری . و رجوع به گردن کلفت شود.