کلواریلغتنامه دهخداکلواری . [ ک ُل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان فلارد است که در بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع است و 224 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
کلوارلغتنامه دهخداکلوار. [ ک َل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان ای تیوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
قلوریلغتنامه دهخداقلوری . [ ق ِل ْ ل َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قلوریة. (معجم البلدان ). رجوع به قلوریه شود.
قلوریلغتنامه دهخداقلوری . [ ق َ ل َوْ وَ ری ی ] (اِخ ) عمربن ابراهیم بن قلورة بلدی خطیب .از راویان و از مردم بلد است . وی از اسماعیل بن محمدمزنی روایت کند و از او ابوالحسین بن محمدبن احمدبن جمیع غسانی روایت دارد. (از انساب سمعانی ) (لباب ).
قلوریلغتنامه دهخداقلوری . [ ق َ ل َوْ وَ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قلورة. (از انساب سمعانی ). رجوع بدان کلمه شود.
قلوریلغتنامه دهخداقلوری . [ ق ِ ل ْ ل َ ری ی ] (اِخ ) ابوالعباس . از راویان و منسوب است به قلوره . وی از ابواسحاق حضرمی و جز او روایت کند و ابوداود در سنن خود از او روایت دارد. (معجم البلدان ).